سفارش تبلیغ
صبا ویژن

انگیزه چیست؟

 

انگیزه فرآیندی است که رفتارهای هدف مدار را آغاز، هدایت و حفظ می کند. این چیزی است که باعث می شود شما عمل کنید، چه خوردن یک لیوان آب برای کاهش تشنگی یا خواندن کتاب برای کسب دانش.

انگیزش شامل نیروهای بیولوژیکی، عاطفی، اجتماعی و شناختی است که رفتار را فعال می کنند. در استفاده روزمره، اصطلاح "انگیزه" اغلب برای توصیف اینکه چرا یک شخص کاری انجام می دهد استفاده می شود. این نیروی محرکه اعمال انسان است.

انگیزه فقط به عوامل فعال کننده رفتارها اشاره نمی کند. همچنین شامل عواملی است که این اقدامات هدفمند را هدایت و حفظ می کنند (اگرچه چنین انگیزه هایی به ندرت مستقیماً قابل مشاهده هستند). در نتیجه، ما اغلب باید دلایلی را استنباط کنیم که چرا مردم کارهایی را که انجام می دهند بر اساس رفتارهای قابل مشاهده انجام می دهند.

دقیقاً چه چیزی در پشت انگیزه های چرایی عمل ما نهفته است؟ روانشناسان نظریه های مختلفی از انگیزش ارائه کرده اند، از جمله نظریه انگیزش، نظریه غریزه، و نظریه انسان گرایانه (مانند سلسله مراتب نیازهای مازلو). واقعیت این است که نیروهای مختلفی وجود دارند که انگیزه های ما را هدایت و هدایت می کنند

ویژگی های انگیزه

انگیزه یک فرآیند مداوم است. تا زندگی، مردم نیاز به انگیزه داشتند. این یک پدیده روانی است که بر رفتارهای فردی تأثیر می گذارد. از آنجایی که مزایای صوتی دارد، پیچیده است.

در زیر ویژگی ها/ویژگی های اصلی انگیزه ذکر شده است:

فرآیند روانی

انگیزه یک فرآیند روانی است. این فرآیندی است برای رسیدن به نتیجه مطلوب از طریق تحریک و تأثیرگذاری بر رفتار زیردستان. یک مدیر باید مراقب باشد که نیازها، انگیزه ها و خواسته های هر یک از کارکنان سازمان را درک کند. زیردستان در رویکرد خود متفاوت هستند و حتی دو نفر را نمی توان با یک تکنیک انگیزه داد.

فرآیند مستمر

این یک فرآیند مستمر است. یک فرد راضی امروز ممکن است فردا راضی نباشد. وقتی یک نیاز ارضا شد، نیاز دیگری پدیدار می شود.

بنابراین انگیزه یک فرآیند بی پایان تا زمان تکمیل اهداف است. این مسئولیت مدیریت است که تکنیک‌ها، سیستم‌ها و روش‌های جدید را برای برآوردن نیازهای متغیر کارگران توسعه دهد.

پیچیده و غیر قابل پیش بینی

پیچیده و غیرقابل پیش بینی است. خواسته های انسان نامحدود است و بر حسب زمان و موقعیت تغییر می کند. یک فرد راضی در حال حاضر ممکن است در آینده راضی نباشد. به روشی مشابه، حتی دو نفر ممکن است با رفتار و امکانات مشابه انگیزه نداشته باشند. بنابراین، یک مدیر باید برای ایجاد انگیزه در زیردستان و دستیابی موثر به اهداف آگاه باشد.

عملکرد فراگیر

این یک عملکرد فراگیر در تمام سطوح مدیریت است. هر مدیری از سطح بالا تا پایین ترین سطح در سلسله مراتب مدیریتی مسئول ایجاد انگیزه است.

یک مدیر در درجه اول مسئول ایجاد انگیزه در زیردستان خود و ثانیاً سایر زیردستان در سلسله مراتب مدیریت است. برای این منظور، توسعه مفهوم کار گروهی و روحیه تیمی در بین همه اعضای سازمان ضروری است.

بر رفتار تأثیر می گذارد

یکی از بخش های مهم انگیزه تأثیرگذاری بر رفتار افراد است. مدیریت باید بر رفتار کارکنان تأثیر بگذارد و آنها را ترغیب کند که بیشتر روی کارشان تمرکز کنند.بنابراین، یک مدیر باید نقش رهبر را ایفا کند تا بر رفتار زیردستان تا رسیدن به اهداف مشترک تأثیر بگذارد.

 

متمرکز بر کل فرد

افراد برای برآوردن نیازهای نامحدود خود انگیزه دارند. یک فرد نمی تواند تا حدی انگیزه داشته باشد زیرا او یک واحد مستقل و جدایی ناپذیر است.

به عنوان مثال، هرگاه فردی بخواهد یک جفت کفش بپوشد، فقط پاها انگیزه ندارند، اما تمام بدن فرد برای تهیه کفش انگیزه دارد. بنابراین، انگیزه بر روی افراد و نگرش آنها برای بهبود کارایی کاری متمرکز است.

انگیزه مثبت یا منفی

آخرین اما نه کم اهمیت، انگیزه می تواند منفی و مثبت باشد. مثبت به کارگران وعده انگیزه و پاداش می دهد. مشوق ها شامل منافع مالی و غیر مالی است. منفی بر اساس تنبیه برای عملکرد ضعیف است، مانند به حداقل رساندن دستمزد، تنزل رتبه، پایان کار و غیره. بر اساس الزامات، یک مدیر می تواند از انگیزه مثبت و منفی برای عملکرد بهتر استفاده کند.مثبت در مقابل انگیزه منفی

انگیزه را می توان به انگیزه های مثبت و منفی طبقه بندی کرد. هر دو انگیزه در زمان و موقعیت لازم مهم هستند. انگیزه منفی به معنای تشویق دیگران به انجام آن با تنبیه و مثبت با برخی انگیزه هاست.

انگیزه مثبت

علاوه بر این به عنوان رویکرد "هویج" نامیده می شود. این به معنای ارائه برخی از پاداش ها برای تأثیرگذاری بر کارکنان به شیوه مطلوب برای تحقق اهداف مشترک است. چنین پاداش هایی می تواند به صورت نقدی یا غیر پولی یا هر دو باشد.

مشوق های پولی مشوق هایی هستند که به صورت نقدی اعطا می شوند. اینها همچنین شامل مزایا و مشوق هایی هستند که ممکن است از نظر پول نقد مشخص شوند. مزایای پولی شامل افزایش حقوق، پاداش نقدی، پرداخت پاداش، سهم سود، مستمری و غیره است.

مشوق های غیر پولی مشوق هایی هستند که جدا از پول به کارگران ارائه می شود. از چنین انگیزه هایی به عنوان نیازهای اجتماعی نیز یاد می شود. ملاحظات غیر پولی شامل ارتقاء، واگذاری اختیارات، مشارکت در تصمیم گیری، واگذاری کارهای خلاقانه، ایجاد فضای کاری بسیار بهتر، ارائه سوابق شایستگی و غیره است.

تأثیر انگیزه مثبت این است که باعث ایجاد یکپارچگی در بین کارگران می شود. احساس تعلق و احساس روابط در بین همکاران را ترویج می کند. به توسعه انرژی کاری کارگران و دستیابی به اهداف برنامه ریزی شده کمک می کند.

انگیزه منفی

انگیزه منفی علاوه بر این به عنوان رویکرد "چوب" نامیده می شود. یعنی اعمال تنبیهی برای کارکنان برای ایجاد رفتار مطلوب برای دستیابی به اهداف مشترک. مشوق های منفی نیز می توانند پولی یا غیر پولی باشند.

مجازات های پولی شامل جریمه، مجازات، کاهش پاداش، پاداش، کمک هزینه و کاهش سایر مشوق های مالی است. مجازات غیرنقدی شامل تنزل رتبه، تهدید به اخراج، انتقال به مناطق دورافتاده، به حداقل رساندن مسئولیت ها و غیره است.

اغلب منجر به رفتار تدافعی کارگران مانند ایجاد اتحادیه ها، کار بی کیفیت، جابجایی بالای کارکنان و غیره می شود. ممکن است منجر به فروپاشی مدیریت شود. با این حال، همیشه نمی توان از انگیزه منفی اجتناب کرد، زیرا با توجه به زمان و موقعیت به بهترین وجه می تواند به عنوان ابزاری برای ایجاد انگیزه عمل کند. فرآیند ایجاد انگیزه

انگیزه فرآیندی است که با نیازها شروع می شود و با دستیابی به انگیزه هایی که نیاز را برآورده می کند، خاتمه می یابد. به ویژه در فرآیند انگیزش سه عنصر نیاز، انگیزه و انگیزه وجود دارد.نیازها

نیازها زمانی ایجاد می شود که احساس محرومیت در مردم وجود داشته باشد. نیاز منشأ فرآیند انگیزش است. انسان‌ها نیازهای بی‌پایانی دارند، زیرا ارضای نیاز اول، آرزوی یک نیاز اضافی را ایجاد می‌کند. برای دستیابی به نیازهای بی‌پایان عملکرد افراد، اغلب دغدغه اصلی هر یک از مدیران سازمان است.

فرآیند ایجاد انگیزه

نیاز ارضا نشده فرآیند انگیزش زمانی آغاز می شود که نیازی ارضا نشده در انسان وجود داشته باشد.

تنش. وجود نیاز ارضا نشده به او تنش می دهد.

راندن. این تنش باعث ایجاد میل انگیزشی در انسان می شود و او شروع به جستجوی جایگزین های مختلف برای ارضای این می کند.

رفتار جستجو پس از جستجو برای جایگزین، انسان شروع به رفتار مطابق با گزینه انتخابی می کند.

نیاز ارضا شده. پس از مدت‌ها رفتاری خاص، ارزیابی می‌کند که آیا نیازش برآورده شده است یا خیر.

کاهش تنش. پس از برآورده شدن نیاز، انسان ارضا می شود و تنش او کاهش می یابد.

به عنوان مثال، اگر در یک کارمند نیاز به کسب درآمد بیشتر ایجاد شود، این نیاز او را بی قرار می کند و به این فکر می کند که چگونه نیاز خود را برآورده کند. برای ارضای نیاز خود ممکن است به کار سخت در سازمان فکر کند و ارتقا پیدا کند تا سخت شروع به کار کند. پس از مدتی مشوق‌ها یا افزایش‌ها یا ترفیعی دریافت می‌کند که نیاز او را برآورده می‌کند. اما فرآیند انگیزش با ارضای یک نیاز خاتمه نمی‌یابد. پس از برآورده شدن یک نیاز، نیاز دیگری ایجاد می شود و همین روند ادامه می یابد تا نیازها در وجود انسان پدیدار شوند.

انواع انگیزه

انگیزه پیشرفت: انگیزه دستیابی به اهداف و پیگیری است. فردی با انگیزه پیشرفت آرزوی دستیابی به اهداف و ارتقاء در نردبان موفقیت را دارد. در اینجا، موفقیت برای تکان دادن خود مهم است و نه برای پاداشی که همراه آن است. این شبیه به رویکرد کایزن مدیریت ژاپنی است.

انگیزه وابستگی: انگیزه ای برای برقراری ارتباط با افراد بر مبنای اجتماعی است. افراد دارای انگیزه وابستگی زمانی کار بهتری را انجام می دهند که به خاطر نگرش ها و همکاری مطلوبشان از آنها تمجید شود.

انگیزه شایستگی: این انگیزه برای خوب بودن در چیزی است که به فرد اجازه می دهد کار با کیفیت بالا را انجام دهد. افراد با انگیزه شایستگی به دنبال تسلط بر شغل هستند، به توسعه و استفاده از مهارت های حل مسئله خود افتخار می کنند و در هنگام مواجهه با موانع سعی می کنند خلاق باشند. آنها از تجربه خود یاد می گیرند.

انگیزه قدرت: انگیزه تأثیرگذاری بر افراد و تغییر موقعیت است. افراد با انگیزه قدرت مایلند بر سازمان خود تأثیر بگذارند و برای انجام این کار مایل به ریسک هستند.

انگیزه نگرش: انگیزه نگرش، نحوه تفکر و احساس افراد است. این اعتماد به نفس آنها، اعتقاد آنها به خودشان، نگرش آنها به زندگی است. این احساس آنها نسبت به آینده و واکنش آنها به گذشته است.

انگیزه انگیزشی: جایی است که یک فرد یا یک تیم از یک فعالیت پاداش درو می کند. این نگرش "تو این کار را می کنی و آن را می گیری" است. این انواع جوایز و جوایز است که افراد را به کار کمی بیشتر سوق می دهد.

انگیزه ترس: اجبار انگیزه ترس فردی است که برخلاف میل خود عمل کند. آنی است و کار را به سرعت انجام می دهد. در کوتاه مدت مفید است. ویژگی های انگیزه

انگیزه یک پدیده روانی است. انگیزه یک احساس درونی است به این معنی که نمی توان آن را به کارمندان تحمیل کرد. احساسات درونی مانند نیاز، میل، آرزوها و غیره بر رفتار انسان تأثیر می گذارد تا رفتار خاصی داشته باشد. به عنوان مثال، تمایل به داشتن یک خانه جدید، احترام و شناخت و غیره.

انگیزه باعث ایجاد رفتار هدفمند می شود. انگیزه افراد را وادار می کند که به گونه ای رفتار کنند تا بتوانند به هدف خود برسند. افراد با انگیزه نیازی به نظارت یا هدایت ندارند. او همیشه به شیوه دلخواه کار خواهد کرد. به عنوان مثال، فردی انگیزه ای برای ترفیع دارد، بنابراین به طور موثر برای ارتقاء کار می کند.

انگیزه ها می توانند مثبت و همچنین منفی باشند. مدیران برای ایجاد انگیزه در کارکنان از انگیزه های مختلفی استفاده می کنند. برخی از محرک ها مثبت و برخی منفی هستند چند نمونه از انگیزه های مثبت مانند ارتقاء، افزایش، پاداش، احترام، شناخت و غیره. توقف افزایش و غیره گاهی اوقات ترس از انگیزه های منفی نیز فرد را به رفتار مطلوب ترغیب می کند.

انگیزه یک فرآیند پیچیده است. ایجاد انگیزه یک کار پیچیده و دشوار است. برای ایجاد انگیزه در افراد، یک مدیر باید انواع مختلف نیازهای انسانی را درک کند. نیازهای انسان احساسات ذهنی هستند که می توان آنها را به دقت اندازه گیری کرد. اگر مدیر آنها را به طور دقیق اندازه گیری کند، هر فرد نیز از رویکردهای متفاوتی برای ارضای نیاز خود استفاده می کند.برخی با انگیزه های پولی، برخی با انگیزه های غیر پولی، برخی با انگیزه های مثبت و برخی با انگیزه های منفی راضی می شوند. بنابراین نمی توان در انگیزه تعمیم داد.

انگیزه فرآیندی پویا و مستمر است. انسان ها همیشه در حال تغییر هستند. نیازهای انسان نامحدود است و پیوسته در حال تغییر است. ارضای یک نیاز، نیاز دیگری را به وجود می آورد، بنابراین مدیران باید به طور مداوم کارکرد انگیزش را انجام دهند.

اهمیت انگیزه

انگیزه به تغییر نگرش منفی به نگرش مثبت کمک می کند. کارکنان بدون انگیزه سعی می کنند حداقل فعالیت ها را در سازمان انجام دهند. اما انگیزه میل به انجام حداکثری خود را پر می کند. تمام منابع سازمان هیچ فایده ای ندارند مگر اینکه و تا زمانی که کارکنان از این منابع استفاده کنند. کارکنان با انگیزه از منابع به بهترین شکل استفاده می کنند.

انگیزه باعث بهبود سطح عملکرد کارکنان می شود. انگیزه سطح کارایی کارکنان را بهبود می بخشد به این معنی که کارمندان با حداقل اتلاف وقت و منابع شروع به انجام کار به بهترین شکل ممکن می کنند زیرا کارکنان با انگیزه همیشه به دنبال بهترین استفاده از منابع هستند. انگیزه شکاف بین توانایی کار و تمایل را پر می کند همیشه کارایی را بهبود می بخشد.

کمک به دستیابی به اهداف سازمانی کارکنان با انگیزه همواره برای رسیدن به هدف سازمانی تلاش می کنند و نهایت تلاش خود را برای تحقق هدف سازمانی به کار می گیرند، زیرا می دانند با دستیابی به هدف سازمانی تنها آنها می توانند به هدف شخصی خود دست یابند. همه کارکنان تلاش خود را در یک جهت برای دستیابی به هدف مشارکت می دهند.

انگیزه محیط کاری حمایتی ایجاد می کند. در انگیزش، روابط بین مافوق و زیردستان همیشه بهبود می یابد. هنگامی که کارکنان نیاز خود را برآورده می‌کنند یا در سازمان به رسمیت شناخته می‌شوند و مورد احترام قرار می‌گیرند، همیشه دستی حمایتی به مافوق می‌دهند. در سازمان همکاری و هماهنگی بیشتری وجود دارد و همه کارکنان با روحیه تیمی کار می کنند.

انگیزه به مدیران کمک می کند تا تغییرات را ایجاد کنند. کارکنان با انگیزه در پذیرش تغییرات با توجه به تغییرات محیط کسب و کار مقاومت کمتری از خود نشان می دهند، زیرا می دانند که اگر تغییرات در سازمان اجرا نشود، نه تنها سازمان متضرر خواهد شد، بلکه کارکنان نیز در تامین نیازهای خود دچار مشکل خواهند شد. برآورده شد. کارکنان با انگیزه همیشه در پذیرش تغییرات در سازمان حمایت و همکاری می کنند.

 

کاهش گردش مالی کارکنان این انگیزه باعث ایجاد اعتماد به نفس در کارکنان برای ارضای نیازهای خود در خود سازمان می شود. آنها همیشه جایگزینی را برای ماندن در سازمان انتخاب می کنند و به جای خروج از سازمان و افزایش درآمد، درآمد خود را افزایش می دهند. با انگیزه جابجایی کارکنان کمتر می شود زیرا کارکنان راضی هرگز کار را ترک نمی کنند. مزایای انگیزش

 


بازاریابی اجتماعی چیست؟

بازاریابی اجتماعی یک فرآیند بلندمدت برنامه ریزی شده است که متضمن روش های بازاریابی است و با هدف تغییر رفتار انسانی، ایجاد تغییرات اجتماعی، بهبود زندگی افراد و محیطی که در آن زندگی می کنند، کمک می کند. این به بهبود کیفیت زندگی کمک می کند.

بازاریابی اجتماعی رویکردی است که برای توسعه فعالیت هایی با هدف تغییر یا حفظ رفتار افراد به نفع افراد و جامعه به عنوان یک کل استفاده می شود.

4 P بازاریابی اجتماعی

اکنون که به طور کامل تعریف بازاریابی اجتماعی را ایجاد کرده‌ایم، بیایید نگاهی به 4 عنصر ضروری برای هر کمپین بازاریابی - "4 P" - بیندازیم و ببینیم که آنها چگونه در حوزه بازاریابی اجتماعی کار می کنند. این "P" ها محصول، قیمت، مکان و تبلیغات هستند و به عنوان "آمیخته بازاریابی" نیز شناخته می شوند. شما باید این عوامل را قبل از طراحی کمپین بازاریابی اجتماعی خود تعریف کنید و در هنگام طراحی، آنها را در کانون توجه قرار دهید.

محصول: با بازاریابی اجتماعی، «محصول» کنش اجتماعی مطلوب و مزایایی است که این اقدام ارائه می‌کند. اطمینان حاصل کنید که این تغییر تا حد امکان فریبنده ارائه می شود ... این ممکن است شامل قاب بندی رفتار مخالف به عنوان منفی باشد. همچنین، وضوح کلیدی است. اطمینان حاصل کنید که مخاطبان شما می توانند به سرعت و به راحتی "محصول" و مزایای آن را درک کنند.

قیمت: «قیمتی» را که مخاطبان شما معتقدند باید «پرداخت» کنند تا کنش اجتماعی مورد نظر انجام شود را به حداقل برسانید.

این قیمت تماماً پولی نیست. همچنین در مورد به حداقل رساندن سختی، زمان و هزینه های روانی/عاطفی است که افراد متحمل خواهند شد. بنابراین، زمانی که در حال طراحی یک کمپین بازاریابی اجتماعی هستید، باید به موانعی فکر کنید (و تحقیق کنید) که مانع از انجام این رفتار مخاطبان شما می شود.

سپس، راه های بصری و عملی برای مبارزه با این موانع را بیابید. به عنوان مثال، اگر کمپین شما با هدف تشویق ورزش بیشتر در جامعه شما است، اما فضاهای بیرونی ایمن حداقل هستند و هزینه کلاس های داخلی مانعی برای آن است، به ارائه کلاس های تناسب اندام در داخل خانه رایگان فکر کنید.

مکان: شما می خواهید مخاطبان شما در کجا رفتار مورد نظر خود را انجام دهند؟ چگونه می‌توانید به روش‌هایی به آنها دسترسی پیدا کنید که انجام رفتار در آن مکان را آسان‌تر کند (و آن رفتار را مطلوب‌تر از رفتارهای رقابتی کند)؟ آیا باید همتایان مخاطبان خود را به عنوان «سفیران» استخدام کنید تا کمپین را در دسترس مخاطبان خود قرار دهید؟

به این مثال‌های "مکان" توجه کنید:

اگر خط کمکی برای نوجوانان راه‌اندازی می‌کنید، آن را 24 ساعته از طریق تماس، پیامک و پیام‌های آنلاین در دسترس قرار دهید.

اگر قصد دارید کمک‌های مالی بانک مواد غذایی را جذب کنید، یک کمپین را درست در یک فروشگاه مواد غذایی امتحان کنید و سطل‌های کمک مالی را در خروجی فروشگاه داشته باشید. مثال زیر توسط FeedSA را در نظر بگیرید:

اگر می‌خواهید استفاده از کیسه‌های قابل استفاده مجدد را در فروشگاه‌ها تشویق کنید، به ازای هر کیسه یکبار مصرفی که از مشتریان نیاز دارند، هزینه دریافت کنید، و کیسه‌های قابل استفاده مجدد را با هزینه‌ای ناچیز ارائه دهید (که مشتریان می‌توانند بدون هیچ هزینه‌ای برایشان بیاورند و استفاده کنند). یا این را یک قدم جلوتر بردارید: پیام‌هایی مانند «کیسه‌های پلاستیکی جانوران دریایی را می‌کشد» را روی کیسه‌های یکبار مصرف چاپ کنید و کیسه‌های قابل استفاده مجدد را زیبا و جذاب کنید.

اگر کمپین کمک مالی را اجرا می کنید، یک وب سایت، کد QR یا پیوند اهدای زنده را در تبلیغات کمپین خود قرار دهید.

ارتقاء: این یکی هر 4 "P" را با هم پیوند می دهد.

چه کانال‌ها و رسانه‌هایی به شما کمک می‌کنند تا به بهترین شکل به مخاطبان خود برسید و توجه آنها را به کمپین بازاریابی اجتماعی جلب کنید؟

رسانه های اجتماعی؟ تلویزیون؟ رادیو؟ تابلو، بیلبورد یا نصب؟ رویدادهایی مانند کنسرت ها، نمایشگاه ها و روزهای اجتماعی؟ مبارزات چریکی؟

چگونه توجه را به محصول (رفتار)، قیمت به حداقل رسیده و مکانی که می خواهید عمل در آن انجام شود جلب می کنید؟

نکات و استراتژی های کلیدی بازاریابی اجتماعی

چگونه به طور خلاقانه "4 P" را به مخاطبان خود منتقل می کنید و یک وتر احساسی ایجاد می کنید؟ و چگونه می توانید برای به حداکثر رساندن تأثیر خود در طول زمان کار کنید؟ این نکات و استراتژی ها را برای بهترین نتیجه در نظر بگیرید.

به حداقل رساندن صحیح "قیمت" ممکن است چندین دور تحقیق را بطول انجامد

قبل از اینکه کمپین خود را طراحی کنید، برای اینکه بفهمید چه موانعی بر سر راه مخاطبان برای انجام رفتار دلخواه شما ("قیمت") وجود دارد، باید تحقیقات کاملی انجام دهید. از مخاطبان خود به صورت آنلاین، تلفنی یا چاپی نظرسنجی کنید. به خاطر داشته باشید که برای یافتن دقیق «قیمت» ممکن است چندین نظرسنجی و مکالمه لازم باشد. از این گذشته، همانطور که با افراد بیشتری صحبت می کنید، تصور بهتری از رایج ترین موانع خواهید داشت.

پس از اینکه «قیمت» را شناسایی کردید و راه‌هایی را برای به حداقل رساندن آن به‌کار گرفتید، گروه‌های تمرکز برگزار کنید تا ببینید مردم چگونه به مشکل شناسایی‌شده و راه‌حل ممکن پاسخ می‌دهند.

هنگامی که آماده طراحی کمپین خود هستید، یک شعار و تصاویر متقاعد کننده ایجاد می کنید، و در مورد ایجاد یک نماد ساده اما به یاد ماندنی فکر می کنید، تا به عنوان "محرک" قدرتمندی عمل کنید و در ذهن مخاطبان شما باقی بماند.

یک شعار جذاب بسازید

"تنها تو میتوانی از آتش گرفتن جنگل جلوگیری کنی." "این مغز شما روی مواد مخدر است." "ما می توانیم آن را انجام دهیم!" سه کمپین نمادین بازاریابی اجتماعی فهرست شده در ابتدای مقاله، همگی شعارهای جذاب و به یاد ماندنی داشتند. نوشتن نوعی شعار برای کمپین بازاریابی اجتماعی شما ضروری است. همانطور که در بالا ذکر کردیم، شما می خواهید مخاطبان شما رفتار مورد نظر شما و نحوه عمل کردن بر روی آن رفتار را در سریع ترین زمان ممکن درک کنند. بنابراین، کاملا منطقی است که این ایده را در یک شعار کمپین فشرده کنید - جمله ای ساده و فریبنده که در ذهن مخاطبان شما باقی می ماند. اگر بتوانید اشاره ای به مزایای رفتار مطلوب داشته باشید، حتی بهتر است.

بصری همه چیز است

تصاویری که مخاطبان را غافلگیر می کند یا شوکه می کند، می تواند یک انگیزه قوی باشد، به خصوص اگر مشکل را نشان دهد یا تأثیر منفی رفتارهای نامطلوب را نشان دهد. رسانه کمپین خود را با دقت انتخاب کنید تا قدرت تصاویر خود را به حداکثر برسانید.

هنگامی که برای استفاده از "مکان" طراحی می شود، تصاویر حتی قدرتمندتر می شوند. تصویری FeedSA از کودک گرسنه در بالا را در نظر بگیرید. همچنین تصویر زیر از عفو بین‌الملل را در نظر بگیرید، که افراد را رو در رو با یک کودک سرباز در محیط خود قرار می‌دهد. این امر فوراً انگیزه ای برای کمک به کودک و ایستادگی در برابر این نقض حقوق بشر ایجاد می کند.

ایجاد یک نماد ساده اما به یاد ماندنی را در نظر بگیرید

برخی از مؤثرترین کمپین‌های بازاریابی اجتماعی شامل نمادهای ساده و در عین حال نمادین هستند، مانند روبان صورتی برای آگاهی از سرطان سینه. گاهی اوقات، آن نماد یک شخصیت است (به Smokey Bear فکر کنید).

اگر بتوانید یک نماد یا شخصیت ساده و در عین حال به یاد ماندنی بسازید که با کمپین شما مرتبط باشد، این شانس بیشتر می‌شود که رفتار کمپین شما «چسب» شود.

اهمیت بازاریابی اجتماعی

افزایش مشکلات اجتماعی و زیست محیطی مردم را تشویق می کند تا در آینده بیشتر به پایداری ما اهمیت دهند. بازاریابی تجاری اغلب بیشتر به جنبه های سود کسب و کار و رضایت مشتری مربوط می شود. و اغلب اثرات منفی محیطی یا اجتماعی را نادیده می گیرد.

بازاریابی اجتماعی این سوال را مطرح می کند که آیا وقتی با مشکلات مختلفی روبرو هستیم، مفهوم بازاریابی تجاری فلسفه درستی است یا خیر.

آسیب های زیست محیطی مانند آلودگی هوا، زباله ها و گرم شدن کره زمین

کاهش منابع طبیعی به دلیل رفتار استثماری

گرسنگی و فقر

چاقی و سایر مشکلات سلامتی

دسترسی کم به آموزش، بهداشت و سایر خدمات اجتماعی

چنین مشکلاتی سپس فشارهای مختلفی را بر تجارت ایجاد می کند. ما از آنها می خواهیم که بیشتر به مشکلات اجتماعی و زیست محیطی اهمیت دهند نه فقط به سود.

سپس شرکت ها علاوه بر سود، افراد و سیاره را به عنوان هدف خود در نظر می گیرند (که به عنوان خط پایان سه گانه شناخته می شود). آنها به این فکر می کنند که چگونه نیازهای مصرف کنندگان را در زمان حال برآورده کنند و در درازمدت به نفع مصرف کنندگان و جامعه عمل کنند.

تفاوت بازاریابی اجتماعی و بازاریابی تجاری

تبلیغات

بازاریابی تجاری بر جلب رضایت سودآور مصرف کنندگان تمرکز دارد. شرکت ها محصولاتی را می فروشند که مردم می خواهند و نیاز دارند. برای حمایت از سود، آنها کارآمد عمل خواهند کرد. آنها باید بهتر از رقبای خود عمل کنند. به این ترتیب، آنها نه تنها مشتریان وفادار دارند، بلکه ساختار هزینه کمتری نیز دارند.

بازاریابی تجاری بر اخلاق بازاریابی تمرکز نمی کند. برخی از محصولات ممکن است در دراز مدت اثرات نامطلوبی بر سلامت مصرف کنندگان داشته باشند. به عنوان مثال از فست فود استفاده کنید. شرکت ها آنها را مانند سایر محصولات، هم از نظر کیفیت، هم از نظر قیمت و هم از نظر تبلیغات، ارائه می دهند. هدف نهایی ایجاد فروش بیشتر به جای بهترین کالای مصرف کننده است.

در همین حال، بازاریابی اجتماعی تغییر رفتار را برای ایجاد خیر متقابل طولانی مدت مطرح می کند. به عنوان مثال، ممکن است مردم را تشویق کند که مصرف فست فود یا الکل خود را کاهش دهند، مصرف غذاهای ارگانیک خود را افزایش دهند و سبک زندگی سالم را در بخش سلامت تشویق کنند.

نمونه هایی از بازاریابی اجتماعی

هدف اصلی بازاریابی اجتماعی تأثیرگذاری و تغییر رفتار ما برای سودمند بودن، هم از نظر اجتماعی و هم از نظر محیطی است. منافع مشترک بلندمدت را برای جامعه ترویج می کند.

چندین مثال برای بازاریابی اجتماعی است. آنها بسته به جنبه های اجتماعی مورد نظر، خواه مربوط به محیط، آگاهی اجتماعی، یا سلامت بدن، متفاوت هستند.

کاهش محصولات ناسازگار با محیط زیست مانند کمپین ضد روغن پالم در اتحادیه اروپا

کمپین مبارزه با دخانیات برای کاهش میزان مصرف دخانیات

کمپین هایی برای ترویج الگوهای تغذیه سالم، به عنوان مثال، کاهش مصرف فست فود و افزایش مصرف غذاهای ارگانیک

کمپین کاهش رفتار رانندگی در حالت مستی

کمپین برای به حداقل رساندن رفتار ضد اجتماعی

کمپین کاهش ردپای کربن و ترویج حفظ انرژی با استفاده از انرژی سازگار با محیط زیست

چه کسی از آن استفاده می کند

کمپین ها معمولاً از موسسات غیرانتفاعی مانند:

دولت

خیریه

سازمان غیر دولتی

تعاونی

نهادهای عرفی

تبلیغات

شرکت های تجاری نیز این مفهوم را پذیرفته اند، اگرچه محدودتر است. آنها معمولا بیشتر روی جنبه عملکردی تمرکز می کنند. به عنوان مثال، آنها به مردم اطمینان می دهند که محصولات و عملیات آنها سازگار با محیط زیست است. تسلا مثال خوبی است. این شرکت وسایل نقلیه با سوخت انرژی پایدار را روانه بازار می کند.

به طور کلی، تجارت سه هدف استراتژیک را توسعه می دهد: سود، مردم و سیاره. این هدف اهمیت تعادل بین سود و مسئولیت اجتماعی و زیست محیطی را برای آنها نشان می دهد. آنها نه تنها خواسته های کوتاه مدت مصرف کننده را به طور سودآور برآورده می کنند، بلکه رفاه بلندمدت را نیز در نظر می گیرند.

اثرات بازاریابی اجتماعی

بازاریابی اجتماعی از استراتژی های بازاریابی تجاری برای دستیابی به تغییرات اجتماعی خاص استفاده می کند. بنابراین در صورت دستیابی به تحول اجتماعی مطلوب، آن را موفق می دانیم.

این معمولاً بیشتر از بازاریابی تجاری طول می کشد، شاید حتی سال ها. به عنوان مثال، کمپین ضد سیگار در استرالیا که در سال 1997 راه اندازی شد، 5 سال طول کشید تا سیگار کشیدن بزرگسالان را 3.7? کاهش دهد.

این اثر بلندمدت با بازاریابی تجاری در تضاد است. مورد دوم ممکن است تنها چند روز طول بکشد تا یک کسب و کار جذب مشتریان و تشویق آنها به خرید شود. مصرف کنندگان اغلب مایلند برای دریافت آخرین نسخه از محصولی که در حال تبلیغ است، صف بکشند.

مزایای بازاریابی اجتماعی

بازاریابی اجتماعی یک مزیت رقابتی برای شرکت ها ایجاد می کند. مصرف کنندگان ترجیح می دهند محصولاتی را از مشاغلی خریداری کنند که دارای مسئولیت اخلاقی و اجتماعی هستند. انتظار می رود با افزایش کمپین ها و نگرانی ها در مورد مسائل اجتماعی و زیست محیطی، محبوبیت چنین روندهایی افزایش یابد.

تبلیغات

مزیت دیگر قیمت فوق العاده است. شرکت‌ها تلاش‌های اجتماعی و زیست‌محیطی خود را به سمت نقاط فروش منحصربه‌فرد می‌آورند و به آنها امکان می‌دهد قیمت‌های بالاتری را اعمال کنند.

این شبیه به استراتژی تمایز است. یک شرکت از یک ویژگی منحصر به فرد یا کیفیت محصول به عنوان نقطه فروش منحصر به فرد استفاده می کند.

رسانه اجتماعی

گروه های اجتماعی کارهای مختلفی را برای حل مسائل مورد علاقه خود انجام می دهند. گروهی که با گرسنگی کودکان مبارزه می‌کنند ممکن است از صبحانه رایگان در مدرسه، افزایش بودجه برای WIC (زنان و کودکان شیرخوار)، و قانون‌گذاری بیشتر با محوریت کودکان از سوی سنای ایالت حمایت کنند. و برای دستیابی به هر یک از این اهداف، گروه دوباره احتمالاً کارهای مختلفی انجام خواهد داد: کمپین های نامه نگاری، لابی مستقیم، و تبلیغات در رسانه ها، به نام چند مورد. هزاران جزئیات و کار سخت بسیاری از افراد معمولاً در یک ابتکار موفق دخیل هستند.

از منظری متفاوت به آن نگاه کنیم، اما به یک چیز برمی گردد. ریشه همه کارهای گروه یک اصل اساسی است: تغییر رفتار مردم. این نه تنها برای یک کمپین گرسنگی کودکان، بلکه برای تقریباً هر طرح بهداشتی یا توسعه جامعه صادق است. ائتلاف علیه خشونت از مردم می خواهد که از ارتکاب اعمال خشونت آمیز دست بردارند. یک طرح ابتکاری بارداری در نوجوانی تلاش می کند تا به بچه دار شدن کودکان پایان دهد. و سازمانی برای صلح به دنبال روزی است که صلح جهانی بیش از یک فکر دوست داشتنی در کارت های تبریک تعطیلات باشد.

این مفهوم تغییر رفتار افراد اساس این بخش و در کل بازاریابی اجتماعی است. ما در مورد اینکه بازاریابی اجتماعی چیست و چرا می تواند برای شما در سازمانتان مفید باشد صحبت خواهیم کرد. سپس، به عمق بیشتری در مورد بازاریابی خواهیم پرداخت و در مورد آنچه به عنوان "4 Ps" شناخته می شود، بحث خواهیم کرد - چهار عنصری که همه انواع بازاریابی، اجتماعی یا سود محور، حول آن متمرکز شده اند. در نهایت، با مروری بر مراحلی که فردی در صورت موفقیت تلاشش طی خواهد کرد، به پایان می‌رسانیم.

این اطلاعات بسیار زیادی است، و بسیاری از آنها ماهیت مفهومی تر از بسیاری از بخش های دیگر جعبه ابزار دارند. بنابراین، سه بخش بعدی این فصل، سعی خواهد کرد این ایده ها را به طور کامل پایه ریزی کند، تا بتوان از آنها در کار روزمره خود استفاده کرد.


برنامه بازاریابی چیست؟

برنامه بازاریابی یک سند عملیاتی است که یک استراتژی تبلیغاتی را ترسیم می کند که یک سازمان برای تولید سرنخ و رسیدن به بازار هدف خود اجرا می کند. یک برنامه بازاریابی، کمپین‌های ارتباطی و روابط عمومی را که در یک دوره انجام می‌شود، از جمله اینکه چگونه شرکت تأثیر این ابتکارات را اندازه‌گیری می‌کند، جزئیات می‌دهد. کارکردها و اجزای یک برنامه بازاریابی شامل موارد زیر است:

تحقیقات بازار برای حمایت از تصمیمات قیمت گذاری و ورودی های جدید بازار

پیام‌های سفارشی که مناطق جمعیتی و جغرافیایی خاصی را هدف قرار می‌دهد

انتخاب پلتفرم برای ارتقای محصول و خدمات: دیجیتال، رادیو، اینترنت، مجلات تجاری و ترکیبی از این پلتفرم ها برای هر کمپین

معیارهایی که نتایج تلاش های بازاریابی و جدول زمانی گزارش آن ها را اندازه گیری می کند

یک برنامه بازاریابی بر اساس استراتژی بازاریابی کلی یک شرکت است.

اقلام کلیدی

برنامه بازاریابی، استراتژی ای را که یک شرکت برای بازاریابی محصولات خود به مشتریان استفاده می کند، به تفصیل شرح می دهد.

این برنامه بازار هدف، ارزش پیشنهادی نام تجاری یا محصول، کمپین هایی که قرار است راه اندازی شود و معیارهایی که برای ارزیابی اثربخشی ابتکارات بازاریابی استفاده می شود را مشخص می کند.

برنامه بازاریابی باید بر اساس یافته‌های معیارهایی که نشان می‌دهند کدام تلاش‌ها تأثیر دارند و کدام‌ها تأثیر ندارند، به‌طور مداوم تنظیم شود.

بازاریابی دیجیتال نتایج را تقریباً در زمان واقعی نشان می دهد، در حالی که تبلیغات تلویزیونی برای تحقق هر سطحی از نفوذ در بازار نیاز به چرخش دارند.

برنامه بازاریابی بخشی از یک برنامه تجاری است که تمام جنبه های مهم یک کسب و کار مانند اهداف، ارزش ها، بیانیه ماموریت، بودجه و استراتژی های آن را توصیف می کند.

درک برنامه های بازاریابی

اصطلاحات برنامه بازاریابی و استراتژی بازاریابی اغلب به جای یکدیگر استفاده می شوند زیرا یک برنامه بازاریابی بر اساس یک چارچوب استراتژیک فراگیر توسعه می یابد. در برخی موارد، استراتژی و برنامه ممکن است در یک سند گنجانده شود، به ویژه برای شرکت های کوچکتر که ممکن است تنها یک یا دو کمپین بزرگ را در یک سال اجرا کنند. این برنامه فعالیت های بازاریابی را به صورت ماهانه، سه ماهه یا سالانه مشخص می کند در حالی که استراتژی بازاریابی ارزش پیشنهادی کلی را مشخص می کند.

انواع برنامه های بازاریابی

انواع مختلفی از برنامه های بازاریابی مختلف وجود دارد که متناسب با مشاغل مختلف و نیازهای تجاری مختلف است.

راه اندازی محصول جدید: این یک برنامه بازاریابی است که نشان می دهد محصول جدید چگونه وارد بازار می شود، چه کسانی را هدف قرار می دهد و به چه روشی تبلیغات انجام می شود.

رسانه های اجتماعی: یک برنامه بازاریابی رسانه های اجتماعی بر استراتژی های تبلیغاتی در پلتفرم های مختلف رسانه های اجتماعی و نحوه تعامل با کاربران در این پلتفرم ها تمرکز دارد.

مبتنی بر زمان: برنامه های بازاریابی مبتنی بر زمان، مانند برنامه هایی که به صورت فصلی یا سالانه اجرا می شوند، بر زمان سال، شرایط فعلی کسب و کار و بهترین استراتژی ها در آن دوره تمرکز دارند.

چگونه یک برنامه بازاریابی بنویسیم

ماموریت و ارزش پیشنهادی

یک برنامه بازاریابی ارزش پیشنهادی یک کسب و کار را در نظر می گیرد. ارزش پیشنهادی وعده کلی ارزشی است که باید به مشتری تحویل داده شود و بیانیه‌ای است که در جلو و مرکز وب‌سایت شرکت یا هر ماده برندسازی ظاهر می‌شود.

ارزش پیشنهادی باید بیان کند که چگونه یک محصول یا برند مشکل مشتری را حل می کند، مزایای آن محصول یا برند چیست و چرا مشتری باید از این شرکت خرید کند نه شرکت دیگری. برنامه بازاریابی بر اساس این ارزش پیشنهادی به مشتری است.

KPI ها را تنظیم کنید

ایجاد شاخص های کلیدی عملکرد (KPI) به شما این امکان را می دهد که موفقیت برنامه بازاریابی خود را در رابطه با ارزش پیشنهادی شرکت خود اندازه گیری کنید. به عنوان مثال، اگر هدف شما تعامل با جمعیتی خاص در یک منطقه خاص است، می توانید بازدیدهای رسانه های اجتماعی و وب سایت را دنبال کنید.

واقعیت سریع

موثرترین تکنیک های دیجیتال مارکتینگ در سال 2020 از نظر بازاریابان بازاریابی محتوا و اتوماسیون بازاریابی است.

بازار هدف خود را شناسایی کنید

برنامه بازاریابی بازار هدف یک محصول یا برند را مشخص می کند. تحقیقات بازار اغلب مبنای تصمیمات بازار هدف و کانال بازاریابی است. به عنوان مثال، اینکه آیا شرکت در رادیو، در رسانه های اجتماعی، از طریق تبلیغات آنلاین یا در تلویزیون منطقه ای تبلیغ می کند.

دانستن اینکه می خواهید به چه کسی بفروشید و چرا یکی از اجزای بسیار مهم هر برنامه تجاری است. این به شما اجازه می دهد تا کسب و کار خود را متمرکز کنید و موفقیت آن را اندازه گیری کنید. جمعیت‌شناسی‌های مختلف سلیقه‌ها و نیازهای متفاوتی دارند، دانستن اینکه بازار هدف شما چیست، به شما کمک می‌کند برای آنها بازاریابی کنید.

استراتژی و اجرا

برنامه بازاریابی شامل منطق این تصمیمات است. این برنامه باید بر ایجاد، زمان‌بندی، و قرار دادن کمپین‌های خاص متمرکز باشد و شامل معیارهایی باشد که نتایج تلاش‌های بازاریابی را اندازه‌گیری می‌کند. مثلاً در رادیو تبلیغ می کنید یا در شبکه های اجتماعی؟ اگر تبلیغات در رادیو یا تلویزیون باشد چه ساعتی پخش می شود؟

بودجه خود را تنظیم کنید

یک برنامه بازاریابی هزینه دارد.

دانستن بودجه خود برای یک برنامه بازاریابی به شما این امکان را می دهد که یک برنامه مناسب در آن زمینه ایجاد کنید، به آن پایبند باشید و از هزینه های فرار جلوگیری کنید. همچنین به شما کمک می کند تا به بخش های مختلف برنامه بازاریابی خود اختصاص دهید.

برنامه خود را تنظیم کنید

یک برنامه بازاریابی را می توان در هر نقطه بر اساس نتایج حاصل از معیارها تنظیم کرد. به عنوان مثال، اگر تبلیغات دیجیتال بهتر از حد انتظار عمل کنند، می توان بودجه یک کمپین را برای تأمین بودجه یک پلتفرم با عملکرد بالاتر تنظیم کرد یا شرکت می تواند بودجه جدیدی را آغاز کند. چالش پیش روی رهبران بازاریابی این است که اطمینان حاصل کنند که هر پلتفرم زمان کافی برای نشان دادن نتایج دارد.

 بدون معیارهای صحیح برای ارزیابی تأثیر تلاش‌های تبلیغاتی و بازاریابی، یک سازمان نمی‌داند کدام کمپین‌ها را تکرار کند و کدام کمپین‌ها را کنار بگذارد. حفظ ابتکارات ناکارآمد هزینه های بازاریابی را به طور غیر ضروری افزایش می دهد.

بازاریابی دیجیتال نتایج را تقریباً در زمان واقعی نشان می دهد، در حالی که تبلیغات تلویزیونی برای تحقق هر سطحی از نفوذ در بازار نیاز به چرخش دارند. در مدل آمیخته بازاریابی سنتی، یک برنامه بازاریابی تحت دسته «ترفیع» قرار می گیرد که یکی از چهار P است، اصطلاحی که نیل بوردن برای توصیف آمیخته بازاریابی محصول، قیمت، تبلیغ و مکان ابداع کرده است.

برنامه بازاریابی در مقابل برنامه کسب و کار

یک برنامه کسب و کار به جزئیات نحوه عملکرد و عملکرد یک کسب و کار در کل آن می پردازد. برنامه کسب و کار یک نقشه راه برای یک کسب و کار است. این شامل اهداف، ماموریت ها، ارزش ها، مالی و استراتژی هایی است که کسب و کار در عملیات روزمره و دستیابی به اهداف خود از آنها استفاده می کند.

یک برنامه کسب و کار شامل یک خلاصه اجرایی، محصولات و خدمات فروخته شده، تجزیه و تحلیل بازاریابی، استراتژی بازاریابی، برنامه ریزی مالی و بودجه خواهد بود که فقط چند مورد را نام می برد.

همانطور که گفته شد، یک برنامه تجاری شامل یک برنامه بازاریابی است که بر ایجاد یک استراتژی بازاریابی در مورد چگونگی آگاهی مردم از محصول یا خدمات شرکت، نحوه دستیابی به بازار هدف و ایجاد فروش تمرکز دارد.

نمونه ای از برنامه بازاریابی

جان ایده کسب و کار جدیدی را ارائه کرد که به اعتقاد او یک پیشنهاد ویژه در بازار است. او تصمیم می گیرد یک کسب و کار را راه اندازی کند و اولین قدم او ایجاد یک برنامه تجاری است که تمام اهداف، اهداف، ارزش ها، مشکلات و امور مالی شرکتش را مشخص می کند.

جان می تواند سرمایه کافی از دوستان و خانواده خود برای شروع کار جمع آوری کند، چند کارمند را استخدام کند و در نهایت محصول خود را ایجاد کند. او اکنون باید شروع به فروش محصول خود کند و فروش داشته باشد تا تجارت خود را ادامه دهد.

برای رسیدن به این هدف، جان با کمک یک شرکت بازاریابی، یک برنامه بازاریابی ایجاد می کند. برنامه بازاریابی شامل تحقیقات بازار است که به جزئیات بازار هدف محصول جان، که به تازگی مردان بازنشسته هستند، می پردازد.

سپس برنامه بازاریابی بهترین روش ها را برای دستیابی به این بازار هدف ارائه می کند. بر اساس تحقیقات بازاری که انجام شد، برنامه بازاریابی بر رادیو و تلویزیون تأکید می کند که برخلاف رسانه های اجتماعی، مردان بازنشسته و مسن تر از رسانه های اجتماعی کمتر از رسانه های سنتی استفاده می کنند.

آگهی‌ها متناسب با بازار هدف طراحی شده‌اند و نشان می‌دهند که محصول جان چه سودی برای زندگی آن‌ها خواهد داشت، به ویژه در مقایسه با جایگزین‌های بازار. هنگامی که برنامه بازاریابی اجرا شد، تیم بازاریابی چگونگی تبدیل تلاش ها به فروش را تجزیه و تحلیل می کند.

قالب برنامه بازاریابی چیست؟

الگوی برنامه بازاریابی سندی است که فرد می تواند از آن برای ایجاد یک برنامه بازاریابی استفاده کند. الگوی برنامه بازاریابی شامل تمام عناصر مهم و زبان های مختلف مورد نیاز با بخش های خالی خواهد بود. کاربر می تواند اطلاعات مربوط به کسب و کار خود را در قسمت های خالی درج کند تا در نهایت برنامه بازاریابی خود را ایجاد کند.

خلاصه اجرایی در برنامه بازاریابی چیست؟

خلاصه اجرایی یک برنامه بازاریابی یک نمای کلی از کل برنامه بازاریابی ارائه می دهد. خلاصه اجرایی شامل یافته های کلیدی تحقیقات بازار، اهداف شرکت، اهداف بازاریابی، مروری بر روندهای بازاریابی، شرح محصول یا خدمات در حال بازاریابی، اطلاعات مربوط به بازار هدف، و نحوه برنامه ریزی مالی برای برنامه ی بازاریابی.

استراتژی بازاریابی از بالا به پایین چیست؟

استراتژی بازاریابی از بالا به پایین یک استراتژی بازاریابی سنتی است. اینجاست که یک کسب‌وکار تعیین می‌کند که باید به چه کسی و چگونه بفروشد، و پایگاه مشتری تا حد زیادی منفعل است و به محض شنیدن آگهی تشویق می‌شود تا اقدامی انجام دهد. به عنوان مثال، یک استراتژی بازاریابی از بالا به پایین شامل تبلیغات در رادیو یا تلویزیون می شود. استراتژی های بازاریابی از بالا به پایین معمولا توسط مدیران یک شرکت تعیین می شود. معمولاً شامل آنچه یک شرکت می خواهد انجام دهد و سپس تعیین راهی برای انجام آن است.

استراتژی بازاریابی پایین به بالا چیست؟

یک استراتژی بازاریابی از پایین به بالا بر کشف یک استراتژی قابل اجرا و سپس ایجاد آن استراتژی برای ایجاد یک کمپین تبلیغاتی تاثیرگذار تمرکز دارد. مصرف کننده امروزی می خواهد با یک محصول یا خدمات به شیوه ای معنادار ارتباط برقرار کند و یک استراتژی بازاریابی از پایین به بالا برای این امر مناسب تر است.

یک استراتژی بازاریابی از پایین به بالا باید بر اساس شرکت، پیچیدگی و طول استراتژی کلی، بر شاخص هدف متمرکز شود. هزینه می تواند از 10000 تا 40000 دلار متغیر باشد.

خط پایین

برنامه بازاریابی استراتژی تبلیغاتی است که یک کسب و کار برای فروش محصول یا خدمات خود اجرا می کند. برنامه بازاریابی به تعیین اینکه بازار هدف چه کسی است، بهترین راه برای دستیابی به آنها، محصول یا خدمات با چه قیمتی باید فروخته شود و شرکت چگونه تلاش های خود را می سنجد کمک می کند.

نظارت و تنظیم مداوم یک برنامه بازار بخش مهمی از اداره یک تجارت است زیرا نشان می دهد بهترین و بدترین راه برای ایجاد فروش کدام است. بدون یک برنامه بازاریابی موفق، یک کسب و کار ممکن است نتواند برای مدت طولانی به فعالیت خود ادامه دهد.

انواع برنامه های بازاریابی

بسته به شرکتی که با آن کار می کنید، ممکن است بخواهید از برنامه های بازاریابی مختلفی استفاده کنید. ما نمونه های مختلفی را با توجه به نیازهای شما گردآوری کردیم:

برنامه های بازاریابی سه ماهه یا سالانه: این برنامه ها استراتژی ها یا کمپین هایی را که در یک دوره معین انجام خواهید داد برجسته می کنند.

برنامه بازاریابی پولی: این برنامه می تواند استراتژی های پولی مانند تبلیغات بومی، PPC یا تبلیغات پولی رسانه های اجتماعی را برجسته کند.

برنامه بازاریابی رسانه های اجتماعی: این می تواند کانال ها، تاکتیک ها و کمپین هایی را که قصد دارید به طور خاص در رسانه های اجتماعی انجام دهید، برجسته کند.

برنامه بازاریابی محتوا: این برنامه می‌تواند استراتژی‌ها، تاکتیک‌ها و کمپین‌های مختلفی را که در آنها از محتوا برای تبلیغ کسب‌وکار یا محصول خود استفاده می‌کنید، برجسته کند.

برنامه بازاریابی راه اندازی محصول جدید: این یک نقشه راه برای استراتژی ها و تاکتیک هایی است که برای تبلیغ یک محصول جدید به کار می گیرید.

به خاطر داشته باشید که بین برنامه بازاریابی و استراتژی بازاریابی تفاوت وجود دارد.

استراتژی بازاریابی در مقابل برنامه بازاریابی

یک استراتژی بازاریابی توصیف می کند که چگونه یک کسب و کار به یک هدف یا ماموریت خاص دست می یابد. این شامل کمپین‌ها، محتوا، کانال‌ها و نرم‌افزار بازاریابی است که برای اجرای آن مأموریت و پیگیری موفقیت آن استفاده می‌کنند.

به عنوان مثال، در حالی که یک برنامه یا بخش بزرگتر ممکن است بازاریابی رسانه های اجتماعی را مدیریت کند، ممکن است کار خود را در فیس بوک به عنوان یک استراتژی بازاریابی فردی در نظر بگیرید.

یک برنامه بازاریابی شامل یک یا چند استراتژی بازاریابی است. این چارچوبی است که همه استراتژی های بازاریابی شما از آن ایجاد می شود و به شما کمک می کند تا هر استراتژی را به یک عملیات بازاریابی بزرگتر و هدف تجاری مرتبط کنید.

به عنوان مثال، شرکت شما در حال راه اندازی یک محصول نرم افزاری جدید است و از مشتریان می خواهد که ثبت نام کنند. این امر مستلزم آن است که بخش بازاریابی یک برنامه بازاریابی ایجاد کند که به معرفی این محصول به صنعت کمک می کند و ثبت نام های مورد نظر را هدایت می کند.

این دپارتمان تصمیم می گیرد یک وبلاگ اختصاص داده شده به این صنعت، یک سری ویدیوی جدید YouTube برای ایجاد تخصص و یک حساب کاربری در توییتر راه اندازی کند تا به گفتگو پیرامون این موضوع بپیوندد. همه اینها در خدمت جذب مخاطب و تبدیل این مخاطبان به کاربران نرم افزاری است.

به طور خلاصه، برنامه بازاریابی کسب و کار به معرفی یک محصول نرم افزاری جدید به بازار و هدایت ثبت نام به آن محصول اختصاص دارد. این کسب و کار این برنامه را با سه استراتژی بازاریابی اجرا خواهد کرد: یک وبلاگ صنعتی جدید، یک سری ویدیوی YouTube و یک حساب توییتر.

البته، کسب‌وکار ممکن است این سه مورد را یک استراتژی بازاریابی غول‌پیکر در نظر بگیرد که هر کدام استراتژی‌های محتوایی خاص خود را دارند. اینکه می خواهید برنامه بازاریابی شما چقدر دقیق باشد به خودتان بستگی دارد. با این وجود، هر برنامه بازاریابی مجموعه ای از مراحل را در ایجاد خود طی می کند. در زیر بدانید که آنها چه هستند.


تقسیم بندی بازار چیست؟

در هسته خود، بخش‌بندی بازار (که گاهی اوقات به آن تقسیم‌بندی بازاریابی نیز گفته می‌شود) عمل تقسیم بازار هدف شما به گروه‌های قابل دسترسی است. تقسیم‌بندی بازار، زیرمجموعه‌هایی از یک بازار را بر اساس جمعیت‌شناسی، نیازها، اولویت‌ها، علایق مشترک و سایر معیارهای روان‌شناختی یا رفتاری ایجاد می‌کند که برای درک بهتر مخاطبان مورد استفاده قرار می‌گیرد.

با درک بخش های بازار خود، می توانید از این هدف گذاری در محصول، فروش و استراتژی های بازاریابی استفاده کنید. بخش‌های بازار می‌توانند چرخه‌های توسعه محصول شما را با اطلاع از نحوه ایجاد پیشنهادات محصول برای بخش‌های مختلف مانند مردان در مقابل زنان یا درآمد بالا در مقابل درآمد کم، تقویت کنند.

مزایای تقسیم بازار

شرکت هایی که به درستی بازار خود را تقسیم بندی می کنند از مزایای قابل توجهی برخوردارند. بر اساس مطالعه ای که توسط Bain & Company   انجام شد، 81 درصد از مدیران دریافتند که تقسیم بندی برای افزایش سود بسیار مهم است. بین همچنین دریافت که سازمان‌هایی با استراتژی‌های تقسیم‌بندی بازار عالی نسبت به شرکت‌هایی که تقسیم‌بندی آن‌ها در یک دوره 5 ساله چندان مؤثر نبود، 10 درصد سود بیشتری داشتند.

مزایای دیگر عبارتند از:

پیام‌های بازاریابی قوی‌تر: دیگر لازم نیست کلی و مبهم باشید - می‌توانید مستقیماً با گروه خاصی از مردم به روش‌هایی که می‌توانند با آنها ارتباط برقرار کنند صحبت کنید، زیرا ویژگی‌ها، خواسته‌ها و نیازهای آنها را درک می‌کنید.

تبلیغات دیجیتالی هدفمند: تقسیم‌بندی بازار به شما کمک می‌کند ویژگی‌های مخاطب خود را درک کرده و تعریف کنید، بنابراین می‌توانید تلاش‌های بازاریابی خود را به سنین، مکان‌ها، عادات خرید، علایق و غیره هدایت کنید.

توسعه استراتژی‌های بازاریابی مؤثر: شناخت مخاطبان هدف به شما این امکان را می‌دهد که در مورد روش‌ها، تاکتیک‌ها و راه‌حل‌هایی که بیشتر پاسخگو هستند، شروع کنید.

نرخ پاسخ بهتر و هزینه‌های خرید کمتر: اینها از ایجاد ارتباطات بازاریابی شما در پیام‌های تبلیغاتی و هدف‌یابی پیشرفته در پلتفرم‌های دیجیتالی مانند فیس‌بوک و گوگل با استفاده از تقسیم‌بندی شما ناشی می‌شوند.

جذب مشتریان مناسب: تقسیم‌بندی بازار به شما کمک می‌کند پیام‌هایی هدفمند، واضح و مستقیم ایجاد کنید که افرادی را که می‌خواهید از شما بخرند جذب کنند.

افزایش وفاداری به برند: زمانی که مشتریان احساس می کنند درک شده اند، به طور منحصر به فردی به آنها خدمات خوبی ارائه می شود و به آنها اعتماد دارند، به احتمال زیاد به برند شما پایبند خواهند بود.

متمایز کردن نام تجاری خود از رقبا: پیام های شخصی خاص تر، برند شما را متمایز می کند.

شناسایی بازارهای خاص: تقسیم‌بندی می‌تواند نه تنها بازارهای کم‌خدمت، بلکه راه‌های جدید ارائه خدمات به بازارهای موجود را نیز آشکار کند - فرصت‌هایی که می‌توان از آنها برای رشد برند شما استفاده کرد.

ماندن در پیام: از آنجایی که بخش‌بندی بسیار خطی است، به راحتی می‌توان در مسیر استراتژی‌های بازاریابی خود ماندگار شد و حواس‌تان را به حوزه‌های کمتر مؤثر پرت نکرد.

رشد محرک: می‌توانید مشتریان را تشویق کنید که دوباره از شما خرید کنند، یا با یک محصول یا خدمات ارزان‌تر معامله کنند.

سود افزایش یافته: مشتریان مختلف درآمدهای قابل تصرف متفاوتی دارند. قیمت ها را می توان با توجه به اینکه چقدر مایل به خرج کردن هستند تعیین کرد. دانستن این موضوع می تواند تضمین کند که بیش از حد (یا کمتر) خودتان را نمی فروشید.

توسعه محصول: شما قادر خواهید بود با توجه به نیازهای مشتریان خود طراحی کنید و محصولات مختلفی را توسعه دهید که به حوزه های مختلف مشتریان شما پاسخ می دهد.

شرکت‌هایی مانند امریکن اکسپرس، مرسدس بنز و Best Buy همگی از استراتژی‌های تقسیم‌بندی برای افزایش فروش، ساخت محصولات بهتر و تعامل بهتر با مشتریان احتمالی و مشتریان خود استفاده کرده‌اند.

اصول تقسیم بندی در بازاریابی

درک تقسیم بندی با یادگیری روش های مختلفی که می توانید بازار خود را تقسیم بندی کنید شروع می شود. چهار دسته اصلی تقسیم بندی وجود دارد که در زیر نشان داده شده است.

جمعیت شناختی (B2C) فرموگرافیک (B2B) روانشناختی (B2B/B2C) رفتاری (B2B/B2C)

تعریف طبقه بندی بر اساس ویژگی های فردی طبقه بندی بر اساس ویژگی های شرکت یا سازمان طبقه بندی بر اساس رفتارهایی مانند استفاده از محصول، عقب ماندگی فناوری و غیره.

مثالها جغرافیا جنسیت تحصیلات سطح درآمد سطح صنعت مکان تعداد کارمندان درآمد شیوه زندگی ویژگیهای شخصیتی ارزشها نظرات

معیارهای تصمیم گیری شما یک کسب و کار کوچکتر هستید یا اولین پروژه خود را اجرا می کنید شما یک کسب و کار کوچکتر هستید یا اولین پروژه خود را اجرا می کنید< شما می خواهید مشتریان را بر اساس ارزش ها یا سبک زندگی هدف قرار دهید< می خواهید مشتریان را بر اساس رفتارهای خرید هدف قرار دهید

دشواری ساده‌تر ساده‌تر پیشرفته‌تر پیشرفته‌تر

تقسیم بندی بازار چیست؟

تقسیم‌بندی بازار یک روش تجاری است که برندها برای تقسیم بازار هدف خود به گروه‌های کوچکتر و قابل مدیریت‌تر از افراد بر اساس زمینه‌های مشترکی که به اشتراک می‌گذارند برای بهینه‌سازی تلاش‌های بازاریابی، تبلیغات و فروش خود استفاده می‌کنند. به بیان ساده، مشتریان هر بخش بازار دارای ویژگی های مشابهی هستند که کسب و کارها می توانند از آنها برای پیشبرد تلاش های خود استفاده کنند.

هدف از تقسیم بندی بازار، معرفی یک پیام مناسب است که با موفقیت دریافت می شود. این برای شرکت هایی سودمند است که ممکن است محصول یا خدماتی در بازار داشته باشند که دارای مزایای یا کاربردهای متعدد برای انواع مختلف مشتریان باشد.

این واقعیت را بپذیرید که نمی توانید همه چیز برای همه باشید و به عنوان یک بازاریاب نمی توانید مشکل همه را حل کنید یا برای تک تک افراد جذاب باشید. دقیقاً به همین دلیل است که تقسیم‌بندی بازار یک استراتژی رشد مؤثر برای پیاده‌سازی است.

نکته: قبل از اینکه بتوانید با تقسیم بندی بازار شروع کنید، باید یک آمیخته بازاریابی قوی داشته باشید. این پایه و اساس شما برای همه چیزهایی است که در این مقاله آمده است.

چهار نوع تقسیم بندی بازار

همانطور که می توانید تصور کنید، رویکردهای مختلفی وجود دارد که می توانید هنگام تقسیم بندی بازار هدف خود در پیش بگیرید.

این مقاله شما را با چهار نوع اصلی و نمونه های واقعی تقسیم بندی بازار آشنا می کند تا به شما در شروع کار کمک کند. یادگیری از کسانی که این کار را به درستی انجام داده اند به برند شما کمک می کند تا موفقیت مورد نظر خود را کسب کند.

تقسیم بندی جغرافیایی

تقسیم بندی جغرافیایی مشتریان را بر اساس یک مرز جغرافیایی از پیش تعریف شده هدف قرار می دهد. تفاوت‌ها در علایق، ارزش‌ها و ترجیحات در شهرها، ایالت‌ها و کشورها به‌طور چشمگیری متفاوت است، بنابراین برای بازاریابان مهم است که این تفاوت‌ها را بشناسند و بر اساس آن تبلیغ کنند.

به محصولاتی مانند پارکا و مایو فکر کنید.

پارکاها در بیشتر ایام سال در نیمه شمالی سردتر کشور فروخته می شوند، در حالی که مناطق جنوبی ممکن است فقط در طول زمستان بتوانند پارک ها را در فروشگاه های تخصصی پیدا کنند. از سوی دیگر، لباس‌های حمام در تمام طول سال در ایالات گرم‌تر فروخته می‌شوند، اما معمولاً فقط در طول بهار و تابستان در ایالات سردتر فروخته می‌شوند.

نمونه دیگری از تقسیم بندی جغرافیایی، زنجیره ای نمادین فست فود، مک دونالد است. اگر تا به حال به کشور دیگری سفر نکرده اید و پا در مک دونالدز نگذاشته اید، پس با شگفتی روبرو هستید!

آیا باور می کنید که در فیلیپین، مک دونالد مک اسپاگتی می فروشد؟ و در هنگ کنگ، سیب زمینی سرخ کرده با طعم رامن می فروشند؟

اینها همه روش هایی هستند که مک دونالد مشتریان خود را بر اساس موقعیت جغرافیایی تقسیم بندی کرده است تا ترجیحات غذایی و غذاهای مختلف در سراسر جهان را بهتر برآورده کند.

تقسیم بندی جمعیتی

تقسیم بندی جمعیتی بازار را از طریق متغیرهایی مانند سن، جنسیت، سطح تحصیلات، اندازه خانواده، شغل، قومیت، درآمد و موارد دیگر تقسیم می کند. این شکل از تقسیم‌بندی به‌دلیل محصولات خاصی که نیازهای واضح فردی مربوط به حداقل یک عنصر جمعیتی را برآورده می‌کنند، به طور گسترده مورد استفاده قرار می‌گیرد.

شاید بارزترین متغیر از همه آنها، سن یک عنصر حیاتی برای بازاریابان برای درک آن به لطف ماهیت سریع تغییرات ترجیحات در مراحل مختلف زندگی است.

حتی مصرف رسانه بین هر نسل بسیار متفاوت است، بنابراین مهم است که تشخیص دهید محدوده سنی هدف شما چیست و از کدام کانال‌ها برای مصرف اطلاعات استفاده می‌کنند تا اطمینان حاصل شود که پیام سفارشی شما به طور مناسب به آنها می‌رسد.

نمونه ای از تقسیم بندی جمعیتی زمانی است که شرکت های پوشاک به گروه های سنی مختلف پاسخ می دهند. به عنوان مثال، Lululemon لباس های ورزشی را به مردان و زنان بالغ در هر سنی می فروشد، اما آنها همچنین به دختران بین 6 تا 15 سال پاسخ می دهند.

Lululemon با تجزیه و تحلیل پایگاه مشتریان فعلی خود، فرصتی برای خدمت به یک بازار جدید و گسترش تجارت خود دید.

بسیاری از شرکت‌های تولید پوشاک به گروه‌های سنی مختلف پاسخ می‌دهند تا مشتریان بیشتری را به دست آورند. H&M، Old Navy و Zara را در نظر بگیرید. همه این شرکت‌ها به مردان، زنان و کودکان در هر سنی پاسخ می‌دهند و برچسب‌ها، تبلیغات و سبک‌های متفاوتی برای هر بخش دارند.

تقسیم بندی روان شناختی

بر خلاف تقسیم بندی جغرافیایی و تقسیم بندی جمعیتی، تقسیم بندی روانشناختی بر ویژگی های ذاتی مشتری هدف شما تمرکز دارد.

ویژگی‌های روان‌شناختی می‌تواند از ارزش‌ها، شخصیت‌ها، علایق، نگرش‌ها، انگیزه‌های خودآگاه و ناخودآگاه، سبک زندگی، نظرات و موارد دیگر متغیر باشد.

برای درک مخاطبان هدف خود در این سطح، روش هایی مانند گروه های متمرکز، نظرسنجی، مصاحبه، تست مخاطب و مطالعات موردی همگی می توانند در جمع آوری این نوع نتیجه گیری موفق باشند.

به سبک زندگی شخصی که در یک شهر ساحلی کوچک زندگی می‌کند و برای امرار معاش موج‌سواری می‌کند در مقابل کسی که در یک شهر بزرگ زندگی می‌کند و در شرکت‌های آمریکایی کار می‌کند، فکر کنید. این دو فرد روزانه خواسته ها و نیازهای فوق العاده متفاوتی دارند و بازاریابان برای موفقیت باید این تفاوت ها را تشخیص دهند.

به عنوان مثال، استارباکس کار فوق العاده ای در تقسیم بندی مشتریان خود بر اساس ویژگی های روانشناختی انجام می دهد. همه ما می دانیم که همه قهوه را دوست ندارند یا ترجیح می دهند آن را بنوشند، اما این مانع از جذابیت استارباکس برای تقریباً همه نمی شود.

برای بچه‌های کوچکی که مادر یا پدرشان را در قهوه‌دوانی صبحگاهی همراهی می‌کنند، استارباکس شیر شکلات، کیک پاپ، گرانولا، چوب پنیر و غیره می‌فروشد. البته، این اقلام صرفاً برای بچه‌ها نیستند، اما آن اقلام مطمئناً زمانی که شما یک مورد شلوغ دارید وسوسه‌کننده هستند.

برای آن دسته از قهوه خورهای پیچیده که به کیفیت و منابع دانه اهمیت می دهند چه می توان گفت؟ استارباکس با فروش انواع لوبیاهای عجیب و غریب که از مناطقی در سراسر جهان تهیه می شود، آنها را جذب می کند. و در مورد کسانی که واقعاً قهوه نمی نوشند، اما همه دوستانشان قهوه می نوشند و از یک عصرانه در استارباکس لذت می برند، چطور؟ به فراپوچینو، لیموناد، چای و آب میوه فکر کنید.

فروش محصولاتی که می تواند برای همه جذاب باشد یک چیز است، اما زمانی که آن محصولات باعث می شود هر فرد احساس کند که به طور جداگانه مورد توجه قرار می گیرد، یک بازی کاملاً جدید است. این کاری است که استارباکس از طریق پیام رسانی خود با ایجاد حس تعلق انجام می دهد.

آن‌ها خواسته‌ها و نیازهای هر بخش را از طریق کمپین‌های بازاریابی هدفمند برآورده می‌کنند تا اطمینان حاصل کنند که برند قهوه آن‌ها برای همه فراگیر است، حتی اگر قهوه‌خور نباشید.

تقسیم بندی رفتاری

تقسیم‌بندی رفتاری اندازه‌گیری‌های مشابهی با تقسیم‌بندی روان‌شناختی دارد، اما در عوض، بر واکنش‌های خاص و روش‌هایی که مشتریان از طریق فرآیندهای تصمیم‌گیری و خرید خود انجام می‌دهند، تمرکز می‌کند.

نگرش نسبت به برند شما، نحوه استفاده و تعامل آنها با آن، و پایگاه دانش آنها همگی نمونه هایی از تقسیم بندی رفتاری هستند. جمع آوری این نوع داده ها مشابه روشی است که شما می توانید داده های روانشناختی را پیدا کنید.

وفاداری به برند نمونه ای عالی از تقسیم بندی رفتاری است. در حین خواندن این مقاله، شرط می‌بندم که می‌توانید به برندی فکر کنید که دائماً آن را خریداری می‌کنید و به اندازه کافی به آن اعتماد دارید تا محصول تازه راه‌اندازی شده آن را حتی بدون خواندن نظرات بخرید.

این نوع وفاداری به برند یک الگوی خرید ثابت را ایجاد می کند که به عنوان یک ویژگی رفتاری طبقه بندی می شود. بازاریابان سخت تلاش می کنند تا مشتریان را برای یک چرخه خرید ثابت، دوست داشته باشند و به برند خود وفادار بمانند.

 

برای هدف قرار دادن مشتریانی که وفاداری عالی به برند دارند، بسیاری از شرکت‌ها برنامه‌های پاداشی را برای تقویت این رفتار ارائه می‌کنند، به این امید که مشتریان وفادار جدید را نیز جذب کنند.

استراتژی تقسیم بازار

چرا باید تقسیم بندی بازار به عنوان یک استراتژی در نظر گرفته شود؟ استراتژی یک برنامه در نظر گرفته شده است که شما را به شیوه ای موثر و مفید از نقطه A به نقطه B می برد. تقسیم‌بندی بازار نیز مشابه است، زیرا در مواقعی لازم است که بخش‌های بازار خود را مجدداً بررسی کنید، مانند:

در زمان تغییرات سریع: یک مثال عالی این است که چگونه همه‌گیری کووید-19 بسیاری از کسب‌وکارها را مجبور کرد در نحوه فروش خود به مشتریان تجدید نظر کنند. کسب‌وکارهایی که فروشگاه‌های فیزیکی داشتند به سفارش آنلاین نگاه می‌کردند، در حالی که صاحبان رستوران‌ها وانت‌های کنار خیابان را در نظر می‌گرفتند.

اگر مشتریان شما تغییر کنند، پس تقسیم بندی بازار شما نیز باید انجام شود، بنابراین می توانید به وضوح درک کنید که مشتریان جدید شما چه چیزی از شما نیاز دارند و چه می خواهند.

به صورت سالانه: بخش های بازار می توانند سال به سال تغییر کنند زیرا مشتریان تحت تأثیر عوامل خارجی قرار می گیرند که می تواند رفتار و پاسخ آنها را تغییر دهد.

به عنوان مثال، بلایای طبیعی ناشی از گرم شدن کره زمین ممکن است بر اینکه خانواده ای در منطقه ای که مستعد ابتلا به این رویدادها بیشتر است، زندگی کند، تأثیر بگذارد. در مقیاس بزرگ‌تر، اگر بخش مشتری هدف شما از یکی از مناطق فروش شما فاصله می‌گیرد، ممکن است بخواهید تمرکز مجدد فعالیت‌های فروش خود را در مناطق پرجمعیت‌تر در نظر بگیرید.

در زمان‌های دوره‌ای در طول سال: اگر بازار خود را بررسی کرده‌اید و بخش‌هایی از بازار را در بهار ایجاد کرده‌اید، ممکن است همان بخش‌های بازار در زمان‌های متفاوتی از سال ویژگی‌های متفاوتی داشته باشند.

به عنوان مثال، زمستان تعطیلات متعددی دارد که کریسمس تأثیر زیادی بر خانواده ها دارد. این تعطیلات بر عادات خرید بخش‌های بازار، نحوه رفتار آنها (در این زمان بیش از زمان‌های معمولی خرج می‌کنند) و همچنین به کجا سفر می‌کنند (برای تعطیلات به خانه) تأثیر می‌گذارد.

دانستن این اطلاعات می تواند به شما در استراتژی پیش بینی کمک کند، این سه زمینه را در نظر بگیرید:

آنچه تغییر کرده است را بپذیرید: ببینید بین یک دوره زمانی به دوره زمانی دیگر چه اتفاقی افتاده است و چه عواملی باعث این تغییر شده است. با درک دلایل متفاوت بودن بازار شما، می توانید تصمیمات کلیدی در مورد اینکه آیا می خواهید رویکرد خود را تغییر دهید یا ادامه دهید، بگیرید.

برای شروع برنامه ریزی منتظر نباشید: کسب و کارها همیشه در حال تطبیق با روندهای بلندمدت هستند، بنابراین تحقیقات بخش بندی بازار به روز شما را در مکانی فعال برای مقابله با این تغییرات قرار می دهد. وقتی بخش‌های بازار خود را دارید، ایده خوبی این است که عوارض یا خطرات بلندمدت مربوط به هر بخش را در نظر بگیرید و در صورت بروز آن مسائل، زمانی را برای بحث در مورد حل مشکل برنامه‌ریزی کنید.

از چه به چرا بروید: چرا آن نیروهای محرک به وجود آمدند؟ چرا بازار هدف شما خطراتی دارد؟ در Qualtrics، ما با شرکت‌ها شریک می‌شویم تا جنبه‌های مختلف بازارهای هدف را درک کنیم که باعث کاهش یا کاهش موفقیت می‌شوند. شما داده های داخلی برای درک آنچه اتفاق می افتد را خواهید داشت. ما با تکنیک‌های مدل‌سازی پیشرفته، به بازگشایی بینش در مورد چرایی کمک می‌کنیم. این به شما کمک می‌کند تا بخش‌بندی هوشمند بازار را به دست آورید که قابل پیش‌بینی و عملی است، و تحقیقات آینده و گزارش‌دهی بلندمدت بخش را آسان‌تر می‌کند.

نمونه‌های مورد استفاده از تقسیم‌بندی بازار

کجا می توانید از تقسیم بندی بازار در کسب و کار خود استفاده کنید؟ ما چند سناریو مورد استفاده را جمع آوری کرده ایم تا به شما کمک کنیم تا ببینید چگونه می توان بخش بندی بازار را در چندین بخش و فعالیت ایجاد کرد:

ارزیابی بازار و فرصت

وقتی کسب و کار شما می خواهد وارد بازار جدیدی شود یا به دنبال فرصت های رشد باشد، تقسیم بندی بازار می تواند به شما در درک پتانسیل فروش کمک کند. این می‌تواند با همسو کردن یافته‌های شما با گروه‌های مخاطب هدف، به تجزیه تحقیقات شما کمک کند.

به عنوان مثال، وقتی تهدیدها و فرصت‌ها را در یک بازار جدید شناسایی کردید، می‌توانید دانش بخش مشتری خود را در اطلاعات به کار ببرید تا بفهمید مشتریان هدف چگونه ممکن است به ایده‌ها، محصولات یا خدمات جدید پاسخ دهند.

تقسیم بندی و هدف گذاری

اگر کل بازار خود را به بخش‌های مختلف مشتری تقسیم کرده‌اید، آن‌ها را با معیارهای مشخصی مانند جمعیت‌شناسی، نیازها، اولویت‌ها، علایق مشترک یا ترجیحات رفتاری تعریف کرده‌اید.

با استفاده از این اطلاعات، می‌توانید محصولات و خدمات خود را به سمت این بخش‌های بازار هدف قرار دهید، پیام‌های بازاریابی و وثیقه‌هایی ایجاد کنید که با معیارهای بخش همخوانی داشته باشد.

مشتری نیاز به تحقیق دارد

وقتی اطلاعات زیادی در مورد مشتریان خود داشته باشید، می توانید بفهمید که کجا کسب و کار شما به خوبی با آنها ارتباط برقرار می کند و کجا می تواند پیشرفت هایی داشته باشد.

بخش‌بندی بازار می‌تواند به تحقیقات نیازهای مشتری (که به عنوان تحقیق عادت‌ها و شیوه‌ها نیز شناخته می‌شود) برای ارائه اطلاعات در مورد نیازها، ترجیحات و استفاده از محصول یا خدمات مشتری کمک کند. این به شما کمک می کند شکاف هایی را در پیشنهادات خود شناسایی و درک کنید که می توانند برای توسعه یا پیگیری برنامه ریزی شوند.

توسعه محصول

اگر محصول یا خدماتی که توسعه داده اید مشکل مخاطب هدف شما را حل نکند یا مفید نباشد، آن محصول در فروش با مشکل مواجه خواهد شد. وقتی بدانید که هر یک از بخش‌های بازار شما به چه چیزهایی اهمیت می‌دهند و زندگی خود را چگونه می‌گذرانند، راحت‌تر می‌توانید بدانید که چه محصولاتی روز به روز آن‌ها را غنی یا بهبود می‌بخشند.

از تقسیم بندی بازار برای درک واضح مشتریان خود استفاده کنید تا بتوانید در زمان و هزینه تولید محصولات و خدماتی که مشتریان شما مایل به خرید هستند، صرفه جویی کنید.

بهینه سازی کمپین

تیم های بازاریابی و محتوا برای داشتن اطلاعات دقیق در مورد هر بخش ارزش قائل هستند، زیرا این امر به آنها اجازه می دهد تا کمپین ها و استراتژی های خود را در مقیاس شخصی سازی کنند. این ممکن است به تغییراتی در پیام‌رسانی منجر شود که می‌دانند بهتر با مخاطبان ارتباط برقرار می‌کند و نتایج کمپین آنها را مؤثرتر می‌کند.

اگر کمپین ها با فراخوان های قوی برای اقدام ترکیب شوند، کمپین های بازاریابی ابزار قدرتمندی خواهند بود که بخش های بازار هدف شما را به سمت کانال های فروش هدایت می کند.

اطمینان از بخش های موثر

پس از تعیین بخش های خود، می خواهید مطمئن شوید که آنها مفید خواهند بود. یک تحلیل تقسیم بندی خوب باید تست های زیر را پشت سر بگذارد:

قابل اندازه گیری: قابل اندازه گیری به این معنی است که متغیرهای تقسیم بندی شما به طور مستقیم با خرید یک محصول مرتبط هستند. شما باید بتوانید محاسبه کنید یا تخمین بزنید که بخش شما چقدر برای محصول شما هزینه می کند. برای مثال، یکی از بخش های شما ممکن است آنهایی باشند که احتمال خرید بیشتری در طول تبلیغات یا فروش دارند.

قابل دسترس: درک مشتریان و دسترسی به آنها دو چیز متفاوت است. ویژگی‌ها و رفتار بخش‌های شما باید به شما کمک کند بهترین راه برای برآورده کردن آنها را شناسایی کنید. برای مثال، ممکن است متوجه شوید که یک بخش کلیدی در برابر فناوری مقاوم است و برای شنیدن تبلیغات فروشگاه به تبلیغات روزنامه یا رادیو متکی است، در حالی که بخش دیگری به بهترین وجه قابل دسترسی است. در اپلیکیشن موبایل شما

یکی از بخش‌های شما ممکن است یک بازنشسته مرد باشد که کمتر از برنامه تلفن همراه استفاده می‌کند یا ایمیل می‌خواند، اما بخش resparket باید توانایی خرید را داشته باشد. به عنوان مثال، اگر شما یک خرده فروش سطح بالا هستید، بازدیدکنندگان فروشگاه شما ممکن است بخواهند کالاهای شما را بخرند اما در واقع نمی توانند آن ها را بخرند. اطمینان حاصل کنید که یک بخش مشخص شده فقط به شما علاقه مند نیست، بلکه می توان انتظار داشت که از شما خرید کند. در این مثال، بازار شما ممکن است شامل علاقه مندان به محیط زیست باشد که مایل به پرداخت حق بیمه برای محصولات سازگار با محیط زیست هستند، بازنشستگان آرامی که می توانند هزینه های شما را بپردازند. کالاها و کارآفرینان موفقی که می خواهند ثروت خود را به رخ بکشند.

قابل اقدام: بخش بازار باید پاسخ متفاوتی را هنگام قرار گرفتن در معرض عرضه بازار ایجاد کند. این بدان معناست که هر یک از بخش‌های شما باید متفاوت و منحصر به فرد باشد. بگذارید بگوییم که تقسیم‌بندی شما نشان می‌دهد که افرادی که حیوانات خانگی خود را دوست دارند و افرادی که به محیط زیست اهمیت می‌دهند، عادات خرید یکسانی دارند. به جای داشتن دو بخش مجزا، باید هر دو را با هم در یک بخش گروه بندی کنید.

تقسیم بندی بازار یک علم دقیق نیست. با گذراندن این فرآیند، ممکن است متوجه شوید که تقسیم بندی بر اساس رفتارها به شما بخش های عملی نمی دهد، اما رفتار این کار را می کند. شما می خواهید یافته های خود را تکرار کنید تا مطمئن شوید که بهترین مناسب را برای نیازهای سازمان های بازاریابی، فروش و محصول خود پیدا کرده اید.

خطاهای رایج تقسیم بندی

ما کارهایی که باید انجام شود را بیان کرده‌ایم، بنابراین در اینجا برخی از موارد نباید وجود دارد:

از کوچک کردن یا تخصصی ساختن بخش‌های خود اجتناب کنید: بخش‌های کوچک ممکن است قابل اندازه‌گیری یا دقیق نباشند و می‌توانند حواس‌پرت کننده باشند تا روشن‌فکر.

فقط به جای پول روی بخش تمرکز نکنید: استراتژی شما ممکن است بخش بزرگی را شناسایی کرده باشد، اما اگر قدرت خرید را نداشته باشد و محصول شما را بخواهد یا نیاز داشته باشد، بازگشت سرمایه را به همراه نخواهد داشت.

انعطاف‌ناپذیر نباشید: مشتریان و شرایط تغییر می‌کنند، بنابراین اجازه ندهید بخش‌های شما بیش از حد ریشه‌دار شوند – آماده باشید که اجازه دهید تکامل پیدا کنند.

راه حل های Qualtrics برای تقسیم بازار

تقسیم بازار برای موثر بودن نیازی به پیچیده بودن ندارد. با این حال، ما توصیه می کنیم که از همان ابتدا خودکار شوید. صفحات گسترده را فراموش کنید – نرم افزار تقسیم بندی بازار را برای اندازه گیری و ساده سازی استراتژی بازاریابی خود انتخاب کنید. همانطور که رشد می کنید، تکنولوژی با شما مقیاس خواهد شد.

ویژگی‌های نوآورانه‌ای مانند فهرست XM به شما این امکان را می‌دهد که بخش‌های مشتریان خود را بسازید و بر اساس بینش‌های غنی از گروه‌های مشتریان مهم خود، تجربیات شخصی خود را در مقیاس شخصی سازی کنید.

اگر می‌خواهید از قبل احساسی نسبت به تقسیم‌بندی بازار خود داشته باشید، قبل از برداشتن گامی به سمت یک سیستم کارآمد و یکپارچه، به ما اعتماد کنید تا با خدمات تحقیقات تقسیم‌بندی بازار، شما را در تحقیقات راهنمایی کنیم.

شما همان سطح تخصص و راهنمایی را دریافت می‌کنید که از کمک به صدها برند برای انجام فرآیند تقسیم‌بندی بازار به‌علاوه توصیه‌ها و بهترین نکات عملی ما در انتها برای ادامه حرکت شما به جلو می‌آید.

در عین حال، به خودتان کمک کنید تا کتاب الکترونیکی ما را به بهترین شیوه رایگان ارائه کنید: چگونه با تقسیم‌بندی مشتری، سود کسب کنید.

در آن، ما بیشتر در مورد:

مدیریت بخش‌بندی بازار خود برای به دست آوردن بینش‌های غنی

استفاده از بخش بندی برای حمایت از رشد کسب و کار

 

ایجاد یک استراتژی تقسیم بندی موثر


محیط بازاریابی چیست؟

محیط بازاریابی شامل تمام عوامل داخلی و خارجی است که فعالیت های بازاریابی سازمان را هدایت و تحت تاثیر قرار می دهد.

مدیران بازاریابی باید از محیط بازاریابی برای حفظ موفقیت و مقابله با هر تهدید یا فرصتی که ممکن است بر کار آنها تأثیر بگذارد آگاه باشند.

یک محیط بازاریابی گسترده و متنوع است که از عوامل قابل کنترل و غیرقابل کنترل تشکیل شده است. درک خوب از محیط بازاریابی به موارد زیر کمک می کند:

فرصت ها را شناسایی کنید: شناخت محیط بازاریابی به شما کمک می کند قبل از از دست دادن برتری خود، متوجه فرصت های بازار شوید و از آنها استفاده کنید. به عنوان مثال، بگویید تیم بازاریابی شما افزایشی را در خرید دیجیتالی نسبت به فروش در فروشگاه مشاهده می کند. ممکن است تصمیم بگیرید که منابع بیشتری را به قیف بازاریابی آنلاین خود اختصاص دهید تا فروش بیشتری داشته باشید.

شناسایی تهدیدها: مطالعه محیط بازاریابی به شما هشدار می دهد که تهدیدات بالقوه ای ممکن است بر فعالیت های بازاریابی شما تأثیر بگذارد. به عنوان مثال، یک رهبر بازار می تواند سبد محصولات خود را برای رقابت با سازمان شما متنوع کند. آگاهی از این موضوع می تواند به شما کمک کند تا تلاش های بازاریابی خود را برای حفظ و رشد سهم خود در بازار مجدداً تنظیم کنید.

مدیریت تغییرات: توجه به محیط بازاریابی همچنین به مدیریت تغییرات و حفظ رشد در یک اقتصاد پویا کمک می کند. مدیران بازاریابی می توانند با نظارت بر محیط بازاریابی خود، استراتژی های کمپین بازاریابی به موقع را پیش بینی و تعیین کنند.

ویژگی های یک محیط بازاریابی

ویژگی های یک محیط بازاریابی معمولاً عبارتند از:

پویا: عواملی که بر محیط های بازاریابی تأثیر می گذارند به طور مداوم در طول زمان تغییر می کنند. اینها می تواند پیشرفت های تکنولوژیکی، مقررات صنعتی یا حتی سلیقه مشتری باشد.

نسبی: محیط های بازاریابی برای هر سازمان نسبی و منحصر به فرد هستند. ممکن است یک محصول خاص از شرکت شما در ایالات متحده سریعتر از اروپا بفروشد زیرا در محیط بازاریابی متمایز است.

نامشخص: نیروهای بازار غیرقابل پیش بینی هستند. حتی با مطالعه مداوم، ممکن است در عملیات بازاریابی خود با تهدیدها یا فرصت های غیرمنتظره ای مواجه شوید. بازاریابان ماهر باید بتوانند به سرعت یاد بگیرند، محور قرار دهند و برای رسیدن به اهداف خود استراتژی داشته باشند.

مجتمع: نیروهای داخلی و خارجی فراوان در یک محیط بازاریابی، آن را با قطعات متحرک ضروری مختلف پیچیده می کند. به عنوان مثال، شما باید توانایی و منابع تیم خود را با انتظارات ذینفعان، رضایت مشتری و سایر نگرانی های اخلاقی و زیست محیطی هماهنگ کنید.

انواع محیط های بازاریابی که باید بدانید

دو نوع مهم از محیط های بازاریابی وجود دارد:

محیط های بازاریابی داخلی

محیط های بازاریابی خارجی

شما می توانید محیط بازاریابی خارجی را بیشتر به موارد زیر تقسیم کنید:

محیط میکرو مارکتینگ

محیط بازاریابی کلان

محیط بازاریابی داخلی چیست؟

یک محیط بازاریابی داخلی شامل عواملی است که در کنترل شما قرار می گیرد و بر عملیات بازاریابی شما تأثیر می گذارد، از جمله نقاط قوت، ضعف، منحصر به فرد بودن و شایستگی های سازمان.

به عناصر ضروری بازاریابی مانند افراد و تیم های خود، کیفیت محصول یا خدمات خود، دارایی ها و بودجه های سرمایه ای و خط مشی شرکت فکر کنید. عوامل محیط بازاریابی داخلی قابل کنترل هستند.

محیط بازاریابی خارجی چیست؟

محیط بازاریابی خارجی شامل همه عواملی است که تحت کنترل سازمان شما نیست، از جمله پیشرفت های تکنولوژیکی، تغییرات نظارتی، نیروهای اجتماعی، اقتصادی و رقابتی.

این عوامل ممکن است قابل کنترل یا غیرقابل کنترل باشند، اما تعریف و مطالعه تغییرات و روند آنها به تیم تجاری و بازاریابی شما قدرتی می دهد تا در مسیر خود باقی بمانند. محیط بازاریابی خارجی را می توان به طور کلی به محیط های بازاریابی خرد و کلان طبقه بندی کرد.

ریزمحیط در بازاریابی چیست؟

محیط خرد در بازاریابی ارتباط تنگاتنگی با کسب و کار شما دارد و مستقیماً بر عملیات بازاریابی تأثیر می گذارد. این شامل عواملی مانند مشتریان، تامین کنندگان، شرکای تجاری، فروشندگان و حتی رقبا می شود. عوامل ریزمحیط تا حدودی قابل کنترل هستند.

محیط بازاریابی کلان چیست؟

محیط بازاریابی کلان شما از همه عواملی تشکیل شده است که خارج از کنترل سازمان شما هستند. یک راه آسان برای به خاطر سپردن این عوامل، استفاده از مخفف PESTLE   است که مخفف عبارت زیر است:

پ: عوامل سیاسی

ه: عوامل اقتصادی

س: عوامل اجتماعی و جمعیتی

T: عوامل پیشرفت فناوری

ل: عوامل قانونی و نظارتی

ه: عوامل محیطی

این عوامل غیر قابل کنترل هستند و می توانند تا حد قابل توجهی بر کسب و کار و عملیات بازاریابی شما تأثیر بگذارند. به عنوان مثال، تغییرات سیاسی ممکن است تأثیر زیادی بر نحوه بازاریابی و انجام تجارت خود در مناطق خاص داشته باشد.

محیط بازاریابی کلان شما به طور مداوم در حال تغییر است. برای شناسایی تهدیدها یا فرصت‌های بالقوه برای کسب‌وکارتان، بسیار مهم است که مراقب باشید. به عنوان مثال، یک تغییر محیطی غیرقابل پیش‌بینی، مانند همه‌گیری کووید-19 در سال 2020، می‌تواند نحوه کار، بازاریابی و تجارت ما را در سطح جهانی به طور قابل توجهی تغییر دهد.

در حالی که درست است که محیط بازاریابی کلان می تواند یک کسب و کار را تحت الشعاع قرار دهد و باعث شکست آن شود، همچنین می تواند منجر به رشد شود. دیدگاه کنجکاو و فرهنگ شرکت سالم که به کارمندان و تیم‌ها برای به اشتراک گذاشتن ایده‌ها، همکاری و ریسک‌های خلاقانه قدرت می‌دهد، کسب‌وکار شما را برای موفقیت قرار می‌دهد.

نمونه هایی از محیط بازاریابی

برای کمک به درک تأثیرات محیط های بازاریابی مختلف، اجازه دهید به چند نمونه نگاه کنیم.

محیط بازاریابی داخلی: فرهنگ داخلی شرکت شما بر نحوه رفتار کارکنان شما تأثیر می گذارد که به نوبه خود بر عملیات بازاریابی شما تأثیر می گذارد. به عنوان مثال، سازمانی که بر کار تیمی و همکاری تأکید دارد، کارکنان متعهد بیشتری خواهد داشت. این به نوبه خود به سازمان کمک می کند تا نسبت به رقبای که این ارزش ها را به اشتراک نمی گذارند بهتر عمل کند.

محیط بازاریابی خرد: بگویید که کسب و کار شما برای رساندن محصولات شما به مشتری به شبکه ای از تامین کنندگان، توزیع کنندگان و خرده فروشان متکی است. ایجاد روابط خوب با این فروشندگان عاقلانه است، زیرا هر تغییری می تواند بر استراتژی بازاریابی شما تأثیر بگذارد.

محیط بازاریابی کلان: موج‌های شوک ناشی از همه‌گیری کووید-19 همچنان بازاریابان را تحت تأثیر قرار می‌دهد - اول، فاصله‌گذاری اجتماعی و کار از راه دور نحوه بازاریابی کالاها و خدمات را تغییر داد. در حال حاضر، تورم و افزایش هزینه های زندگی در محیط بازاریابی کلان ظاهر می شود.

مزایای نظارت بر محیط بازاریابی شما

محیط بازاریابی به طور مداوم در حال تغییر است. تیم شما ممکن است اعضای جدیدی وارد کند، سلیقه و نیاز مشتری تغییر کند، یا همانطور که در سال 2020 دیدیم، یک بیماری همه گیر در سراسر جهان می تواند دنیای کار را وارونه کند.

نظارت بر محیط های بازاریابی به کسب و کار شما قدرت می دهد تا قبل از اینکه خیلی دیر شود، تصمیمات بازاریابی استراتژیک اتخاذ کند. سایر مزایای ردیابی محیط بازاریابی شما عبارتند از:

آمادگی بیشتری برای تغییرات محیطی خرد یا کلان - زمانی که داده‌هایی دارید که بازاریابی کسب و کار شما را برای موفقیت قرار می‌دهد، از جایگاه قدرتمندی کار می‌کنید.

به دست آوردن اطلاعات مفید و کیفی در مورد محیط بازاریابی خود، که به توسعه استراتژی های کمپین بازاریابی موفق کمک می کند

درک بهتر نیازهای مشتریان خود و در نتیجه محصول یا خدمات رضایت بخش تر

داشتن اطلاعات صحیح برای ایجاد کمپین های بازاریابی که با سیاست های قانونی و مقرراتی تخطی ندارند

بودجه بندی موثرتر و تخصیص منابع بازاریابی

توانایی تشخیص تهدیدهای بالقوه در بازاریابی شما

محیط و استراتژی های بازاریابی خوب را به موقع آماده کنید

توانایی شناسایی و استفاده از فرصت ها در مقابل رقبای خود

بهبود هر گونه ضعف در تنظیم، فرآیندها و عملیات بازاریابی سازمان شما

از نقاط قوت منحصر به فرد خود برای ایجاد شهرت شرکت و کمپین های بازاریابی موفق استفاده کنید

چالش های تعریف یک محیط بازاریابی چیست؟

ما نمی توانیم مزایای تعریف و نظارت بر محیط بازاریابی شما را کم اهمیت جلوه دهیم. با این حال، تنها چیزهای زیادی وجود دارد که بتوانیم با دقت پیش‌بینی کنیم. حتی با پیشرفت‌های تکنولوژیکی، ابزارهای نرم‌افزاری پیش‌بینی‌کننده و نگاه دقیق به محیط بازاریابی، برخی تغییرات را نمی‌توان پیش‌بینی یا کنترل کرد.

تکنیک هایی که در یک محیط بازاریابی کار می کنند ممکن است در محیط بعدی کارایی نداشته باشند. برای مشاغلی که در چندین منطقه فعالیت می کنند، این ممکن است یک چالش قابل توجه باشد. سرعت تغییر در محیط بازاریابی کلان ممکن است نظارت و پیش بینی محیط را غیر ضروری به نظر برساند.

تیم های تجاری و بازاریابی باید زیرک بمانند، تغییرات را به سرعت بپذیرند و از نقاط قوت خدمات مشتری و رضایت خود برای حفظ موفقیت تجاری و محیط بازاریابی مثبت استفاده کنند.

محیط بازاریابی پیرامون یک کسب و کار دارای پنج ویژگی زیر است:

نیروهای خاص و کلی: محیط بازاریابی از نیروهای خاص و عمومی تشکیل شده است. نیروهای خاص مانند مشتریان و سرمایه گذاران به طور مستقیم بر کار کسب و کار تأثیر می گذارند، در حالی که نیروهای عمومی مانند عوامل اجتماعی، قانونی، تکنولوژیکی یا سیاسی به طور غیرمستقیم بر کار کسب و کار تأثیر می گذارند.

مجتمع: محیط بازاریابی تعامل پیچیده ای از چندین عنصر، عوامل، شرایط و نیروهایی است که بر توانایی کسب و کار برای ایجاد رابطه و خدمت به مشتریان تأثیر می گذارد.

پویا: محیط پیرامون یک کسب و کار بسیار پویا است زیرا اجزای تشکیل دهنده آن پایدار نمی مانند و در طول زمان تغییر می کنند. علاوه بر این، در حالی که بازاریابان می توانند برخی از عناصر محیط بازاریابی را کنترل کنند، چندین عنصر خارج از کنترل بازاریاب هستند.

نامطمئن: نیروهای حاکم بر محیط بازاریابی بسیار نامطمئن هستند و پیش بینی نیروهای بازار برای توسعه راهبردها و برنامه های بازاریابی برای یک بازاریاب سخت می شود.

 

نسبی: محیط های بازاریابی نیز ماهیت نسبی دارند. یک محصول خاص ممکن است تقاضای خوبی در ایالات متحده داشته باشد اما در هند به دلیل محیط های بازاریابی متفاوت در دو کشور تقاضای خوبی ندارد.